شماره ی نوشته: ۹ / ۵
زهرا ابوالحسنی چیمه
پژوهشی در "فعل های نمودی" در فارسی
"نمود" مقوله ای از چند مقولهی درهمپیچیدهی تصریف فعل است كه آنقدر در دو مقولهی دیگر، یعنی زمان و وجه فعل، حل شده كه تا این اواخر، یعنی تا نزدیک به سه تا چهار دههی پیش، به وجود آن در زبان فارسی تصریح نشده، چه رسد به این كه پژوهشی فراگیر و مستقل در اینباره ارایه شده باشد. تنها منبع جدید و مستقل در اینباره پایاننامهی نگارنده (۱۳۷۵) به راهنمایی جناب آقای دكتر حقشناس است كه به تفصیل به این مفهوم پرداخته است. مقاله ی زیر بسط بخش كوچكی از این اثر با عنوان «فعل های نمودی» است.
نمود: ویژگیواژگانی یا دستوری در فعل ها
ب. كامری در تعریف "نمود" میگوید: «نمود راه های گوناگون نگرش به ساختار زمانی و درونی یك موقعیت است» (۱۹۷٦، برگ ۳). این تعریف خود (به نقل از كامری) بر تعریف هولت استوار است كه نمودها را راه های گوناگون دریافت جریان فرایندها میداند. از انواع اصلی نمود میتوان به تمایز نمود كامل/ ناقص اشاره كرد. نمود كامل كلیت یك موقعیت را بدون اشاره به عناصر زمانی درونی آن نشان میدهد، در حالیكه نمود ناقص به ساختار زمانی درونی موقعیت اشاره میكند و آغاز و پایان عمل را مورد نظر قرار نمیدهد. این تفاوت در جملهی زیر به ترتیب در دو فعل «رسید» و «داشتم میشستم» نشان داده شده است.
«وقتی علی رسید، داشتم ظرف میشستم.»
تركیب نمود دستوری از این دست با آن دسته از مشخصههای معنایی كه لاینز (۱۹۷۷) آن ها را ویژگی نمودی و كامری (۱۹۷٦) معنی ذاتی مینامد، خود پیامدهای معنایی و نحوی خاصی به دنبال دارد. تفاوت نمود واژگانی (ویژگی نمودی) با نمود دستوری تمایز واژگانی شدن و دستوری شدن واحدهای زبانی است. فعل های حاوی نمود واژگانی بدون اخذ نشانهی دستوری خاص، مبین نمود معینی هستند كه ناشی از مشخصههای معنایی آن ها بوده و طرح زمانی خاصی را از نظر آغاز، ادامه و یا پایان حقیقت نشان میدهند.
در این راستا، در زبان فارسی تعدادی فعل وجود دارد كه كاربرد آن ها در جملات و یا ساختارهای خاص، باعث عملكردی نمودی در آن ها میشود، به گونه ای كه وجود آن ها به طرح زمانی موقعیتی اشاره میكند كه در متمم آن ها وجود دارد. این فعل های، كه فعل های نمودی (aspectual verbs) خوانده میشوند و به نقل از خمیجانی (۱۹۹۰) در زبان انگلیسی توسط فرید (Freed) شناخته شدهاند، از نظر نحوی نیز رفتاری ویژه از خود نشان میدهند. بدین معنا كه ساخت متمم این فعل های را «اسم ذات»، «اسم مشتق» و یا «عبارت مصدری» تشكیل میدهد.
انواع فعل های نمودی
۱- فعل هایآغازی(۱)
۱) علی نامه را آغاز كرد.
۲) علی آزمایش را آغاز كرد.
۳) علی درس خواندن را آغاز كرد.
فعل «آغاز كرد» در جمله های بالا بیانگر آغاز موقعیتی است كه به صورت متمم این فعل جلوهگر میشود. همان گونه كه از جمله ی ۳ برمیآید، در فارسی متمم جملهای وجود ندارد، بلكه مصدری به كار میرود كه تقریبن نقش جمله را دارد. جملهی اول كه متمم را در ساخت «اسم» نشان میدهد، دو تعبیر در بر دارد كه هر دو تعبیر معنا را به ساخت مصدری مربوط میكند:
«علی نامه نوشتن را آغاز كرد.»
«علی نامه خواندن را آغاز كرد.»
در جملهی دوم هم «اسم مشتق» میتواند تعبیر مصدری داشته باشد، به طوریكه میتوان به جای آن گفت: «علی آزمایش كردن را آغاز كرد.»
این ساخت فعل های نمودی را میتوانیم در مبحث بسیار كوتاه «فعل های آغازی» خانلری (۱۳۵۱- ۴٦۸) ببینیم. وی در توضیح این فعل ها میگوید: «فعل های آغازی كلماه هایی را میگوییم كه بر آغاز جریان فعلی دلالت میكنند و فعلی كه منظور اصلی است، غالبن به صیغهی مصدر است:
سر گنج های كهن باز كرد / سپه را درم دادن آغاز كرد».
اگرچه از چند فعلی كه خانلری به عنوان فعل های آغازی نام میبرد، بیش ترشان در فارسی امروز منسوخ شدهاند، اما ردپای آن ها به شکلی در نمود واژگانی برخی از فعل ها بازتاب یافته است. از این فعل ها میتوانیم موارد زیر را نام ببریم كه نگارنده مواردی نیز بر آن افزوده است:
گرفتن
«جستن گرفتند هیچ جای خبر نیافتند»؛ خانلری این فعل را یكی از فعل های آغازی در نظر میگیرد. ویندفور (۱۹۷۹) اشارهای به این مضمون دارد كه فعل «گرفتن» میتواند دو معنی داشته باشد: جنبهی كامل و جنبه ی آغازی. از فعل "گرفتن" در فارسی امروز در ساخت های تركیبی ساختی جدید پدید آمده كه به صورت «نمود كامل» با فعل اصلی ظاهر میشود و معنی آغاز فعل اصلی را میرساند:
۴) بگیر بخواب.
۵) گرفتند خوابیدند.
٦) گرفتم حسابی كتكش زدم.
فعل «از سر گرفتن»، نیز كه از «گرفتن» مشتق شده است، فعلی نمودی است. بنابراین، مانند «آغاز كردن» در تمامی ساخت های فعل نمودی شركت میكند:
۷) علی كار را از سر گرفت.
۸) علی دیدار را از سر گرفت.
۹) علی نوشتن را از سر گرفت.
جهانپناه تهرانی (۱۳٦۳) در تحلیل فعل های لحظهای اشاره میكند كه ساخت ماضی مطلق فعل لحظهای آغاز کار یا حالتی را كه در گذشته رخ داده است، میرساند. در واقع، قاعدهای كه وی ارایه میدهد تنها ویژهی فعل های آغازی است، یعنی در مورد فعل های آغازی صدق میكند و همهی فعل های لحظهای چنین تعبیری را نشان نمیدهند. وی می گوید كه «برای آن كه بتوانیم آغاز عملی یا حالتی را كه در زمان مشخصی در گذشته صورت گرفته است برسانیم، یكی از امكان های زبان آنست كه فعل لحظهای را در ساخت ماضی مطلق به كار ببریم. اگر چنین فعل لحظهای وجود نداشته باشد، معمولن از ساخت ماضی مطلق فعل غیربسیط و لحظهای "شروع كردن به"، به علاوهی فعل تداومی معادل همان فعل لحظهای، استفاده میشود». وی در مثالی كه از این موارد میآورد، فعل «خندیدن» را به عنوان فعل تداومی و فعل «خندهاش گرفت» را به عنوان فعل لحظهای در نظر میگیرد. اما نگارنده بر این باور است كه در فارسی فعل «گرفتن» دارای نمودی است كه آغاز را میرساند؛ یعنی، «خندهاش گرفت = آغاز به خندیدن كرد.» به عبارتی این استثناها و تمایزات چیزی نیست جز نمود آغازی كه در فعل «گرفتن» نهفته است.
افتادن
از فعل های دیگری كه به صورت واژگانی آغاز یک موقعیت را میرساند، «افتادن» است كه از لحاظ نحوی دقیقن رفتاری مشابه «گرفتن» را نشان میدهد، مگر در پارهای موارد كه میتوان متمم اسمی آن را، بدون ساختار بلاتكلیف فعل مركب، به كار برد:
۱۰) علی از این حرف به گریه افتاد= علی از این حرف گریهاش افتاد = علی از این حرف افتاد به گریه.
۱۱) ماشین به راه افتاد؛ اما * ماشین افتاد به راه.
معادل متعدی این فعل، یعنی «انداختن»، نیز جزو این طبقه قرار میگیرد و درست ویژگی های «افتادن» را از خود نشان میدهد:
۱۲) علی بچه را به گریه انداخت./ علی بچه را انداخت به گریه.
۱۳) علی حسن را به خنده انداخت./ علی حسن را انداخت به خنده.
آمدن
«آمدن» یكی دیگر از فعل های آغازی است. این فعل در بیش تر موارد كاملن واژگانی شده و به صورت جزو فعلی فعل های مركبی به كار میرود كه معنی آغازی خود را به كلی از دست دادهاند. اما در مواردی هنوز هم ردپایی از آغازی بودن را در فعل هایی مانند فعل های زیر میتوان دید:
۱۴) سماور جوش آمد: «شروع كرد به جوشیدن»
۱۵) بچه گریهاش آمد: «شروع كرد به گریه كردن»
اگر فعل «درآمدن» را فعل پیشوندی از «آمدن» به شمار آوریم، میتوان برای آغازی بودن آن مصداق هایی یافت. این فعل در فهرست فعل های خانلری هم دیده میشود. اما در فارسی معاصر، به ویژه در محاوره، میتوان ردپای این فعل را دید (مثال ۱٦)؛ این فعل در اغلب اوقات (مثال ۱۷) با فعل اصلی «گفتن» همراه میشود.
۱٦) درآمد هرچه از این و آن شنیده بود كف دست من گذاشت.
۱۷) درآمد گفت: «نمیروم».
این فعل با متمم اسمی هم معنای آغازی دارد:
۱۸) پرچم ایران به اهتزاز درآمد؛
كه غالبن به همراه بخش اسمی در ساخت هایی شبهمركب مانند: «به اهتزاز درآمدن»، «به جنبش درآمدن»، «به خروش درآمدن»، «به صدا درآمدن»، «به رقص درآمدن» دیده میشود.
ایستادن
این فعل آغازی اگرچه در فارسی قدیم كاربرد فعل نمودی داشته، اما در فارسی كنونی كاربردی بسیار محدود دارد.
۱۹) علی به تماشای منظره ایستاد.
ظاهرن در این جمله خلط معنای «ایستادن» با «نمود آغازی» آن، جداسازی آن ها را از یكدیگر مشكل ساخته است.
این فعل نمودی بیش تر در نثرهای ادبی به كار میرود. اما آن چه در محاوره دیده میشود، صورت پیشاوندی این فعل، یعنی «وایستادن»، است كه آنهم موارد كاربردی محدودی داشته و به مرور از این صحنه نیز حذف میشود.
۲۰) وقتی این حرف را شنید، وایستاد به گریه.
بناكردن
«بنا كردن» هم فعلی نمودی است كه ویژگی آغازی دارد:
۲۱) علی با دیدن حسن بنا كرد به داد و بیداد.
كاربرد ساختاری این فعل نیز مانند «وایستادن» است، با این تفاوت كه پس از آن، علاوه بر «اسم»، ممكن است مصدر كامل نیز به كار رود:
۲۲) بچه تا مادرش به خانه آمد، بنا كرد به گریه كردن.
۲۳) علی تا رسید بالای كوه، بنا كرد به فریاد زدن.
آن چه از تحلیل این فعل نمودی به دست میآید، نشان میدهد كه در این فعل مشخصهی معنایی منفی وجود دارد كه كاربرد آن را به مواردی محدود میكند كه از ساخت جمله تعبیری ناخوشایند به دست میآید.
گذاشتن
این فعل در ساختارهای متفاوت، معناهای متفاوتی را القاء میكند:
۲۴) تا این رفتار را دید، گذاشت به شكوه.
فعل بهظاهر مركبِ «بنا (ی كاری را) گذاشتن» نمود آغازی دارد:
۲۵) علی بنای ناسازگاری گذاشته است./ خوب است با هم بنای دوستی بگذاریم.
معنای «شروع» و «آغاز» در این جملات ناشی از نمود آغازی فعل بهظاهر مركب «بنا گذاشتن» است كه خود حاصل جمع عناصر موجود در این تركیب است.
اما در ساختارهایی مثل «كنار گذاشتن»، «معلق گذاشتن» و «گذاشتن» در ساختارهایی مثل «گذاشت رفت»، معنی پایانی دیده میشود كه در جای خود مطرح خواهد شد.
از آن چه تا این جا گفته شد، برمیآید كه نمود در فعل های نمودی، یا واژگانی شده است و یا هنوز واژگانی نشده است. به طور مثال، «شروع كردن» فعل نمودی است كه هنوز واژگانی نشده، اما «افتادن» فعل نمودی واژگانی است.
از ویژگی های نحوی فعل های آغازی كه تا به حال برشمردیم و گفتیم واژگانی شدهاند، این است كه با همآیی آن ها با «فعل های نمودی» كه هنوز واژگانی نشدهاند ناسازگار است و تولید ساختی غیردستوری می کند. به طور مثال، «به خنده افتادن»، كه حاوی فعل نمودی و واژگانیشدهی آغازی «افتادن» است، نمیتواند در ساختی كه فعل آغازی غیرواژگانی «شروع كردن» در آن به كار رفته، شركت کند؛ اما همراهی «خندیدن»، كه فعل تداومی است و نمود آغازی ندارد، با این فعل سازگار است:
۲٦) حسن با این حرف شروع كرد به خندیدن؛ اما * حسن با این حرف شروع كرد به خنده افتادن.
همانگونه كه گفتیم، فعل های آغازی بر شروع یك موقعیت مداوم دلالت دارند و به این ترتیب عبارت نمودی متن را تشكیل میدهند. از فعل های نمودی از نوع آغازی كه هنوز واژگانی نشدهاند، موارد زیر را میتوان نام برد:
آغاز كردن/ شروع كردن/ از سر گرفتن
۲- فعل هایپایانی
«فعل های پایانی» – نامی كه نگارنده برگزیده است– با همان رفتار نحوی فعل های آغازی و در كل فعل های نمودی، بر پایان یافتن موقعیت مشخص شده در متمم خود دلالت میكنند. این فعل ها عبارتند از:
كامل كردن/ پایان دادن/ به پایان رسانیدن
تمام كردن/ خاتمه دادن/ كنار گذاشتن
متوقف كردن/ به اتمام رسانیدن/ رها كردن
ترك كردن/ به انجام رسانیدن/ معلق گذاشتن
این فعل ها بر پایان یافتن موقعیت گفته شده در جمله دلالت میكنند. اما این پایان یافتن ضرورتن مثل نمود كامل، بر پایان حقیقی موقعیت دلالت نمیكند، بلكه ممكن است در مواردی، مثل «متوقف كردن» یا «ترك كردن»، پایانی ساختگی برای این موقعیت پدید آید. اما در برخی از موارد، نقطهی پایانی طبیعی مشهود است، به گونه ایكه برای بیان معنی نمود كامل، كه بر كاملشدگی دلالت میكند، میتوان از این فعل های نمودی استفاده كرد، مثل «كامل كردن»:
۲۷) علی آزمایش را كامل كرد.
۲۸) مریم لباس را كامل كرد.
۲۹) حسن خوبی (كردن) را كامل كرد.
همان گونه كه قبلن گفتیم، فعل هایی مثل «كنار گذاشتن» و «معلق گذاشتن»، كه فعل های مركب از «گذاشتن» هستند، نیز دارای نمود پایانی هستند. فعل «گذاشتن» در تركیب «گذاشت رفت» یا «بگذار بریم» نیز نمود پایانی را از خود نشان میدهد، به طوریكه در معنی «گذاشتن» در این تركیبات عنصر «رها كردن» وجود دارد كه خود مبین نمود پایانی است. معنی «گذاشتن» در ساختار زیر، علاوه بر معنی پایانی، بیان کننده ی نوعی رویداد ناگهانی و غیرمنتظره است:
۳۰) داشتیم به توافق میرسیدیم كه گذاشت رفت.
تركیب «گذاشتن (و) رفتن» نه تنها از لحاظ نمودی و معنایی مانند «رها كردن» است، بلكه از لحاظ رفتار نحوی نیز در تمامی ساختارهایی كه از لحاظ نمودی «رها كردن» وارد میشود، این تركیب نیز ساختار دستوری تولید میكند:
۳۱) علی كتاب را رها كرد. مثل: علی كتاب را گذاشت (و) رفت.
۳۲) علی آزمایش را رها كرد. مثل: علی آزمایش را گذاشت (و) رفت.
۳۳) علی درس خواندن را رها كرد. مثل: علی درس خواندن را گذاشت (و) رفت.
«گذاشتن» با همین مفهوم در ساختارهایی مثل «گذاشتی حالا اومدی»، نیز به كار میرود.
۳- فعل های استمراری
این فعل های نمودی بر استمرار موقعیت گفته شده در جمله دلالت میكنند و مانند نمود دستوری استمراری یا ناقص نشان میدهند كه موقعیتی جریان دارد. فعل های فارسی كه از این ویژگی برخوردارند، شامل فعل های زیر هستند: ادامه دادن، تكرار كردن.
«تكرار كردن» نمود تكراری را به نمایش میگذارد كه آن را میتوانیم نمودی ناقص در نظر بگیریم.
۳۴) حسن كار را ادامه داد.
۳۵) علی كار را تكرار كرد.
نكتهای كه قبلن در مورد عدم با همآیی فعل نمودی واژگانی با فعل نمودی غیرواژگانی به آن اشاره رفت، در مورد فعل های پایانی و استمراری نیز صدق میكند.
۳٦) حسن با این حرف خندیدن را ادامه داد؛ اما * حسن با این حرف خنده افتادن را ادامه داد.
۳۷) حسن با این حرف خندیدن را تمام كرد؛ اما * حسن با این حرف خنده افتادن را تمام كرد.
در واقع این رفتار، ناسازگاری قاعده مند و قابل انتظاری است كه نشان میدهد، نمودهای متفاوت در توزیع تكمیلی قرار دارند و نمیتوانند در یك جایگاه و همزمان ظاهر شوند كه این رفتار از لحاظ منطقی نیز توجیهپذیر است.
- - -
پینوشت:
۱- برای فعل های آغازی در انگلیسی واژه های متعددی به كار رفته است، از جمله : ingressive, inceptive, inchoative
كتابنامه:
باطنی، محمدرضا. «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی»، تهران: امیركبیر، ۱۳۴۸.
جهانپناه تهرانی، سیمیندخت. «فعل های لحظهای و تداومی»، مجلهی زبان شناسی، سال اول، شمارهی دوم، پاییز و زمستان ۱۳٦۳، برگ های ۱۰۳- ٦۴.
راستار گویوا. «دستور زبان فارسی میانه»، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۷.
شفایی، احمد. «مبانی علمی دستور زبان فارسی»، تهران: انتشارات نوین، ۱۳٦۳.
كلباسی، ایران. «ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز»، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه)، ۱۳۷۱.
مشكور، محمدجواد. «دستورنامه در صرف و نحو زبان فارسی»، تهران: مؤسسه مطبوعاتی شرق،۱۳۵۰.
ناتل خانلری، پرویز. «دستور زبان فارسی»، تهران: بنیاد فرهنگ ایران،۱۳۵۱.
ناتل خانلری، پرویز. «تاریخ زبان فارسی»، تهران: نشر نو، ۱۳٦۵ (چاپ اول ۱۳۵۱)
وحیدیان كامیار، تقی. «دستور زبان عامیانه فارسی»، مشهد: باستان مشهد.
وحیدیان كامیار، تقی. «فعل های لحظهای، تداومی، لحظهای- تداومی»، مجلهی زبان شناسی، سال نهم، شمارهی دوم، پاییز و زمستان ۱۳۷۱، برگ های ۷۵- ۷۰.
همایونفرخ، عبدالرحیم. «دستور جامع زبان فارسی»، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۷۷.
Comrie, B. Aspect. Cambridge University Press, 1976.
Comrie, B. Tense. Cambridge University Press, 1985.
Dinsmore, J. "Tense Choice and Time specification in English". Linguistics 19, 475- 494, Mouton Publishers, 1981.
Hocket, C.F. A Course in Modern Linguistics. New York: Macmillan Company, 1958.
Khomeijani Farahani, A. A. A syntactic and semantic study of the Tense and Aspect system of Modern Persian. PhD dissertation, The University of Leeds, Department of Linguistics and Phonetics, 1990.
Lambton, A. K. S. Persian Grammar. Cambridge: Cambridge University Press, 1953.
Lyons, J. Introduction to Theorical Linguistics. Cambridge: Cambridge University Press, 1968.
Lyons, J. Semantics. Vol. 2. Cambridge: Cambridge University Press, 1977.
Smith, C. S. "A Theory of Aspectual Choice" Language 59, 427- 510. Austin: University of Texas, 1983.
Vendler, Z. "Verbs and Times" In: Z. Vendler linguistics in Philosophy, 97- 121. New York: Cornell University Press, 1967.
Windfuhr, G. L. Persian Grammar, History and State of its Study. New York: Mouton Publishers, 1979.
Zand, H. Aspect of Persian Intransitive Verbs. PhD dissertation, University of Kansas, 1991.
از: جلد نخست «مجموعه مقالههای ششمین كنفرانس زبانشناسی». دانشكدهی ادبیات فارسی و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی، آذر ماه ۱۳۸۳، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
از: مقاله نت